دانلود روضه امیر برومند در بسترم و در آتش خورشیدم
متن شعر مداحی
در بسترم و در آتش خورشیدم
اندازه عمر نوح هم غم دیده ام
یک جمله فقط قصهیِ عُمرِ من شُد
آمد به سَرَم از آنچه میترسیدم
گفتم که زِ ساربان پساش میگیرم
یک روز نفس زنان پس اش میگیرم
گفتم که تقاصِ خونِ لبهایت را
در شام زِ خیزران پس اش میگیرم
بر سینهیِ خود پیرهنت را دارم
بَد جور هوایِ دیدنت را دارم
وا کن گرهیِ مُشتِ مرا تا بینی
با خویش عقیقِ یَمنت را دارم
این لحظه بدونِ سایهات جانکاه است
باز آ و بگو که فاصله کوتاه است
هر چند تمامِ تَنِ من هم زخم است
کمتر زِ هزار و نُهصد و پنجاه است