دانلود مداحی وحید شکری خیلی ساله غربتش زبون زده بین مردم
متن شعر مداحی
خیلی ساله غربتش زبون زده بین مردم
بیست و اندی ساله که نیومده بین مردم
از وقتی که فاطمه اش کشیده پر
مظلومی و غربتش چه بی حد
آه و واویلا از این جدایی
درد و دل با چاه زهرا جان کجایی
همین رسم روزگار
علی مرد کار و زار
لا فتی الا مرتضی
لا سیف یا ذوالفقار
غریب امیر المومنین
مجروح یه زخم کاری سرش
وا غربتا
نه هیچ زخمی کاری نیست برابرش وا غربتا
زخمی که به سینه داره
از غم زهراست انگار
داره از پا در میارتش وا غربتا
تموم دردش دوری زهراست
زخم شمشیرش مرحم این درداست
کسی ندیده این چنین
دنیا شده کارش همین
یل خیبر کیه به جز
علی امیر المومنین
غریب امیر المومنین
تو قلبش یه دنیا غصه و غم
توی بستر
حرف داره
با بچه های فاطمه
انگار حیدر
میده بوی رفتن
سفارش های این شب هاش
دلشوره اش برای زینب
که میشه بی یاور
میگه عباسم
زینب دریاب
سایه ی سرباش
غم نخور که بری خواب
بارون اشک مرتضی
برا غریب سر جدا
برا گلوی اصغرش
دم مظلوم کربلا
غریب امیر المومنین