مجنون یار

متن زیبا برای با عشق مورد علاقه ام

غبار آسمانم‎

غباری در آسمانم
تو را در دل سوزاندم
عشق کردم با اولین خاطره ات
ای زمان من با تو همسفرم
دیوانه به آن طرف که عشق هست می روم
تا روزگاری آسمان ابری نشد زنده می مانم

شعر معنادار عاشقانه برای خدا

هفت ره عشق‎

هفت ره عشق زدم هیچ نمی دانم
طره ی گیسوی پریشان زده ام جان نمی دانم
شعر و ترانه سروده ام عشق ندارم
ترتیل زیبا نوشتم ز بهر خرابی مشق ندارم
بی یار و خس دلبری نه آسوده ام
ز مهر وفایش در شهر عجایب سخن آسوده ام
همت دیوانگی ام او زمان دارم
زمان خس و دیوانگی سراب جانم دارم
از چه نالم در بر عشق نسیبم
پیک زان چشم خو گرفت یار نسیبم

معنی
هفت شهر عشق رفتم هیچی نمی دانم
موهام پریشان شده خدا یا عشق نمی دانم
شعر گفتم باز هم عشق را نفهمیدم
شعر را زیبا خوندم ولی در مشکلات جز عشق خدا کسی را ندارم
بدون یار یا خدا عشق فایده ندارد یا ساده نیست
از مهر خداوند به راحتی زندگی می کنم
در اشتباهات و دیوانگی هام خدا به من زمان و فرصت میده
از چی دیگه شکایت کنم وقتی عشق خدا را دارم
زمانی زندگی و عاشقی کردم که خدا را داشت

متن تلخ و غم انگیز برای عشقم

دریای تلخ‎

تلخ می نگارم
به دریا می سپارم
از تمنایی که قلم دارد خسته ام
نویسنده آشکار که غم فانوس شب هایش شد
از پرندگانی که کوچ می کنند درس می گیرد
که یک روز باید پرواز کند تا همگان ببینند می رود
وحشی ترین غم دنیا کشتن عشقم بود
من گذری به دریا زدم تا خون قلبم تلخ تر کند آن را
شاید فانوس خاموش شود اما دریا هرگز شیرین نمی شود

شعر عاشقانه زیبا و دلنشین | اشعار عاشقانه کوتاه و احساسی برای همسر و معشوق

تو همانی‎

کاش تنها می شدم
مرداب گل زیبا دارد و من چشم نابینا
نمی خواستم کس کنارم بو کند مرا
قلب من جای خدشه گل های وحشی چشمانت هست
بهار جان مرا دیبار غم می کند
لعنت به این وحشی های تمام نشدنی
هزاران دفترم با غمت سران قصه های بی کسی شد
کاش چشمانت مرداب تن وحشی تو می شد
خار گل ها چشمانت را از آبی دریا خون می کرد
آغوش تو نفرین من شد
وقتی با نسیم بهاران نوازش می شد
تو قدر لحظه ای نسیم باش
من افسون گر ترین عاشق دنیا شوم تو همانی

متن عاشقانه زیبا برای عشقم

مجنون و فرهاد‎

به هر کجا می نگرم یاد لیلای خود می گذرم
رودخانه رنگ آبی چشمانش را سیلاب می کند
آتش هیزمش را که حریر شود از لیلای من خاطره سازد
باران که آتش را خاموش کند از چشم او خاطره دارم
مرگ دفتر پاییز، از سردی و کوران با گرمی دستاش خاطره خواهم
هرم جنگل وحشی به تمام عطر نگاهش علاقه دارم
از لحظه دلتنگ بهانه دارم
از غروب خورشید گله دارم
از جمله عشقم ناله دارم
از باد و توفان خاطره دارم
مثل مجنون و فرهاد دوسَت دارم

متن زیبا عاشقانه در مورد عشق

من و عشق‎

فرق من و عشق این بود
من خود آزار او تنهاست
من تنم را شکستم
او خود را دیوانه خواند
من شب تاریک نگاهم
او دلبری اش را شبانه طناز کوچه و خیابان می کند