مجنون یار

جدید ترین مطالب
بخش بایگانی
  • نویسنده :
  • بازدید : 71 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

شعر احساسی جدایی از معشوقه و تنهایی

نفس و حسرت

آرامشی نیست و هوای تو در سرم پیچید
هیاهوی گرگ خاطرات
قلبی در هوای سرد
نفسی با بخار حسرت
نگاهی به آدم ها که قدم می زنند
مدام عاشقانه هایی را می گویند و می شنوند
گفت و گوی من با خیال سرد توست
تو آنچه را که برده ای جان من است
دل بی جان هم عاشق توست
لب سخن نمی گوید
اما دل هنوزم لکنت میزند
در نزدیکی گرگ و میش هوا
عاشقانه هایی نیست
اما من هنوزم هیاهوی سردی دارم
تو رفتی,ولی من
تنها حسرت هایم پلک های خسته ام را آویزان دارد
دیگر خیالی نیست که برگردی
زیرا چشم انتظاری هوای سردتری دارد

مطالب مرتبط

تظرات ارسال شده

کد امنیتی رفرش