سیاه راز من
سِر مطلوب تویی ایلان همه تو
یار بشیند بنگارد این قمار همه تو
این رباع و این طنان بر همه پوشید همه توس
هر چه شد بنشین و دریاب دیوان همه توس
ره مستان نبود مهر خوشبین نشود برو
از من از تو مصیبت بدهم نام حقیقت برو
زر من نسیب حق یاب به دُر دریاست
مرو ای خواج بنویسم که به دل دریاست
نروم به آن مصیبت ندهم به آن حقیقت