حالا من خر
حال یار را ندارم نشوم پاک جهنم نروم
ای امان نامه ات نیست به فرمان نروم
له من نیست ولی دلدار نشوم بهشت ندارم
از من کسی نیست ولی از غم فرمان ندارم
ما از منت خود شراب نخوردیم دل که نیست
نه از یار بدیدم و نه از منت دار نیست
خال خود را بگرفتم حال به از آنم نیست
راز اگر فردا شد منگار که از منت تو نیست