شعر در مورد محبت و نفرت(متن در مورد نفرت از معشوق)
عشق ماه
عشق ما هم چستان زد و رفت
این هم نصیب شما عصیان گر شب
سر به هوا و سیگار به سرم
این شد آرامش دریای تلخ
گفتی و دمی جان را بگرفتی
قلبی که نفسش از نطفه بریدی
شد و یا که نشد به فدای نامت
ماه دل تا سحرگاه روشنگر راهت