شعر عاشقانه برای دخترم
هفت شهر من
عشق تو یادگار قلب تنهای من شد
دمع تو یادوار منزل شب های من
هرگز نگفتم نام تو بر زبانم بی خرد
چشم تو انتظار اشک من را می برد
زان نگه کن که قلبم در عطا چشم توست
به مرگم قسم که جانم در فنا اشک توست
جز به عطار گوید عشق را ای شاه دخترم
هفت شهر من تو بودی مست دلم