منت کوران
مست و بی خوان گشته ام
دلبران ربوده از دست دلم
رفته ام کور بدیدم
می خواندمش شیدایی ام
گذر یار بدیدم
ناز به نازم کرد ز من
منتی نیست ز کوران
چشم،در غوغای توام
نیست عجب نیست
کور چه شدم
شنیده ای که کوران هر چه را می گویند می شنوند
من هر چه که شنیده ام از اوست