شعر عاشقانه عشق اولم
عشق نخست
تشنه کام دل به کویر مبتلا زد
از هر چه که می دید یک نشان زد
کوه را مبتلا کرد
بر زمین و آسمان رنگ رخ یار مبتلا کرد
از طرف های تمام آن کویر ستاره ای را آسمان کرد
او همان عشق نخست است
از همان عشق مبتلا است
او خدای, بی نیاز است
او عشق بی صدا شد
این شعر از کویر او بی صبا هست
ای از آن دشت کویر عشق بی نیازش
من همان لیلا تنهام
که در کویر عشق را در نیاز است