شعر مست یارم
شب تارم
مست یارم
ره به سارم
خم به جانم
نزد قلب پاکم
دریا به سانم
باران در دیارم
نم نم باران خسته شد از دیارم پر طاووسی رنگارنگ دلبسته در سکوت شب نزد سروری خشنود خم به ابرو می نوازد شهرنشین غم پر می نوازد عارفان در محفل انس در کرسی دل او را شکوه می نوازند شکوه حق در ناز نگاهش شب را به سکوت دعوت می نوازد جام در ره جانش گشته سرونشین پرندگان, او اشک مست من است.