حیدر کرب
قصه ی کرب تو محور داستان این واقعه است
کربلا بعد تو مَحرمی از جام کبریای زینب است
جز به بلندای غمت که گوید یاحسین چه بگریم
غصه ی تو به شیرین ترین لبان حیدر کرب بگریم
می دانند که بانو از دیارش به کبریایی اش غریب
می دانی که دلت به بهر حسین هر چه هست قریب
عباس هم ز ادب گوید که بانو به کدامین نگاهم غریب
جانا که لطفت ز جانان گوید که من هم هستم غریب
تو عقیلی ز مهرت خدم شوم روز غریبان شام بلا
مجنون ز نامت قدمی گفت حسین هست و کربلا