مجنون یار

جدید ترین مطالب
بخش بایگانی

شعر آرایش چشمات را نمی شناسم‎

یکشنبه 25 فروردین 1398
  • نویسنده :
  • بازدید : 83 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

آرایش چشمات را نمی شناسم‎

زمانی به تنهایی گذشت
پیرهن صورتی که دوست داشتی بر تنم آویزان است
چه کهنه است قلبم
عطر مورد علاقه تو روی نبض دست زده ام
همان زمان که ایستاده بودی اسمش رو گذاشتی ساعت عشق
من آمدم قرار ملاقات
عزیزم گردنبد عاشقانه ای که در گردنم بستی در سینه ام می درخشید
هدیه دادی بودی اما پشیمان خواستی ازم پس بگیری
آخه می گفتی خیلی باحاله
عزیزم می گفتی قلبمو می بازم اما ز سینه ات منو جدا نکن
عزیزم تو مصدر عاشق شدنی
اما من در توهم یک بار دیگر با تو بودنم می دونم دیر کرده ام زمان را
دیگه احساست را از قلبت نمی فهمم
آرایش چشمات را نمی شناسم
چه کنم روزگار من و تو
سر به جدایی آسمان و زمین آویخت

مطالب مرتبط

تظرات ارسال شده

کد امنیتی رفرش